×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

azim tanha

sathe eshgh

× soozandan be che manist ya pool
×

آدرس وبلاگ من

azim-tanha.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/khashmeshab

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

کارآفرین کیست، کارآفرینی چیست؟

کارآفرین کیست، کارآفرینی چیست؟

در ادامه مطلب ...


 مقدمه

ازدیاد جمعیت و بیکاری همواره یکی از مشکلات اساسی جوامع به ویژه کشورهای در حال توسعه بوده است. در ایران نیز ترکیب جمعیت جوان کشور، ضرورت ایجاد فرصت های شغلی جدید و نیز روند مستمر کاهش ذخایر نفتی از علل عمده اندیشیدن سیاستگذاران کشور به منبع سهل الوصول دیگری غیر از نفت یعنی ابتکار، خلاقیت و نوآوری می باشد.

در واقع توسعه با کالاهای مادی آغاز نمی شود، این آدمی است و نه طبیعت که منابع اصلی را فراهم می سازد و عامل اصلی همه ی توسعه های اقتصادی از ذهن برمی خیزد. شهامت، قدرت، ابتکار و تکاپوی سازنده نه تنها در یک زمینه بلکه در بسیاری از زمینه ها از وجود آدمی فوران می کند. در این میان کارآفرینی به عنوان پدیده ای که اصلی ترین سرمایه مورد نیاز آن داشتن خلاقیت، جسارت، پیشرفت وبهره گیری به موقع از فرصت هاست، از مهم ترین منابع بالقوه اقتصادی، افزایش بهره وری، کالا وخدمات جدید محسوب می گردد جهان امروزی پس از تجربه الگوهای مختلف توسعه اعم از برون زا، درون زا، صنعتی وغیره، آخرین الگو توسعه را مبتنی بر کارآفرینی قرار داده است. اهمیت این مسئله تا بدان جاست که شومپتر کارآفرینی را موتور توسعه می نامد. پیشرفت کشورهایی نظیر تایوان، مالزی وسنگاپور در دهه ی 80 و 90 نیز مدیون گسترش کارآفرینی است. در واقع پس از رکود اقتصادی غرب در دهه های 70 و80 به مفهوم کارآفرینی توجه عمیق تری شد و مطالعات بسیاری در خصوص فرآیند کارآفرینی، ویژگی های کار آفرینان، نحوه پرورش و آموزش کارآفرینان و محیط مساعدی برای فعالیت های کارآفرینانه انجام گرفت و از آنجایی که کارآفرینی مفهوم بین رشته ایست، اقتصاد دانان، صاحبنظران علوم مدیریت، جامعه شناسان و روانشناسان هر یک به جنبه های خاصی از این مفهوم توجه کرده اند. در واقع پس از طرح مفهوم کارآفرینی برای اولین بار توسط اقتصاد دانان تاکنون محققان بسیاری در پی تبیین مسأله کارآفرینی و عوامل مرتبط با آن بودند زیرا کارآفرینی مسأله چند بعدی است که در آن عوامل مختلف از قبیل نظام سیاسی، اقتصادی، فرهنگ جامعه، ساختارخانواده، ویژگی های شخصیتی به ویژه مفهوم انگیزش با یکدیگر تعامل دارند. دیوید مک کللند از جمله اولین کسانی است که از زاویه روانشناسی به پدیده های کارآفرینی توجه کرده و پژوهش های بسیاری در این زمینه انجام داده است، وی معتقد است که فرایند توسعه را بر اساس پیدایش برخی ویژگی های روانی و شخصیتی در افراد یک جامعه می توان توضیح داد.

عامل انگیزش،  نیرو بخش وجهت دهنده رفتار است. تبیین این مسأله به فهم چرایی روی آوردن افراد به برخی فعالیت ها کمک می کند.

مک کللند انگیزش پیشرفت را مهم ترین عامل رشد اقتصادی وتوسعه می داند وی معتقد است، با

 پژوهش هایی در زمینه انگیزه پیشرفت می توان به سوی توسعه گام برداشت.

تعاریف و مفاهیم کارآفرینی

پیش از ارائه تعریفی از کارآفرینی، باید بر این نکته تأکید نمود که محققان تعریف یکسانی از کارآفرینی ندارند و هر یک بسته به نوع نگاه خود، تعریف خاصی از این پدیده ارائه داده اند.

جان باتیست سی(1819): کارآفرین را به عنوان کسی که ابزار تولید را فراهم می آورد تعریف نموده است. برخی از تعاریف برطیف وسیعی از فعالیت ها تأکید کرده اند:

خوداشتغالی یا کار کردن برای خود به هر شکل ممکن( ریچارد کانتلیون، 1730 ) فراهم آوردن عوامل تولید (سی، 1830) تحمل عدم قطعیت یا تحمل ابهامات (نایب،1912)، ایجاد یک ترکیب جدید (شومپیت،1934)، استفاده از فرصت ها (کرزنل،1934) و ایجاد یک سازمان(کارتنر1988).

فرانک نایب (1921) معتقد است که کارآفرینان تلاش می کنند تغییرات بازار را پیش بینی نموده و بر اساس آن وارد عمل شوند وی همچنین بر نقش کارآفرینان در تحمل ابهام پویایی بازار تأکید دارد.

مرکز کارآفرینی دانشگاه میامی در اوهایو نیز کارآفرینی را چنین تعریف می کند: کار آفرینی فرایندی است از توسعه و آوردن یک نگاه جدید به زندگی، نگاهی که ممکن است یک ایده خلاقانه، یک فرصت ساده، روش های بهتری برای انجام کاری باشد.

نتیجه نهایی این فرایند ایجاد یک بنگاه جدید است که تحت شرایط ریسک پذیرانه و عدم قطعیت بسیار شکل

می گیرد. طبق تعریف دانشنامه علوم سیاسی، کارآفرینی کسب وکار توام با ابتکار، نوآوری، جرأت، سعی، همت و صرف نیرو است. کار آفرینی سازمان دهی تولید و اعمال شیوه های نوین و سودآور و مقابله با خطرات احتمالی در فعالیت های اقتصادی است.کارآفرینی تلاشی است برای ایجاد ارزش از طریق شناخت فرصت های شغلی، مدیریت، ریسک مناسب و استفاده از مهارتهای مدیریتی و ارتباطی به منظور بسیج نمودن منابع انسانی، مالی برای به ثمر رسیدن یک پروژه. (مایکل،1379،ص23)

 

کار آفرین کیست؟

افرادی که یک فرصت شغلی جدید در صنعت ایجاد می کنند کار آفرین هستند. آنها اغلب این کار را با ایجاد شرکتی تازه انجام می دهند. اما آنها همچنین فرصتهای جدید شغلی را با ورود یک محصول یا ایجاد یک بازار جدید بوجود می آورند. بنابراین که در کارخانجات بزرگ خطوط تولید تازه ای به راه می اندازند و یا با ایجاد بخش هایی تازه که قبلاً وجود نداشت باعث ایجاد بازاری جدید می شوند با این تعریف کارآفرین هستند. به بیان کلی تر کارآفرینان منابع را مدیریت میکنند تا چیز تازه ای بسازند اعم از شغل تازه یا کالا یا خدمت یا حتی بازار تازه-

آنچه کارآفرینان موفق را از کارآفرینان دیگر متمایز می کند سرعت توسعه فعالیت اقتصادی آنان است. آنهایی بیشتر موفق هستند که فعالیت اقتصادیشان را بتوانند به سرعت رشد دهند. آنها موقعیت هایی را که در بازار دیگران به آنها توجهی نمی کنند می یابند و همین ایده بهره برداری کردن از این موقعیت ها را در ذهن آنها شکل می دهد. آنها خودشان را بخوبی در بازاری که در حال انتقال و تغییر است جا می اندازند که از این نظر مبتکر و مخترع شناخته می شوند. آنها به دقت پیش بینی می کنند که جهت بازارها در حال تغییر است و سپس آماده می شوند که بازارها  را به راه بیندازند که دین کار را قبلاً کسی انجام نداده بود.

مردم اغلب فکر می کنند کارآفرینان در ابتدا موفق هستند چون آنها کالا یا خدمات تازه ای ابداع می کنند مثل موتور جستجور یاهو. اما اینطور نیست و اغلب کارآفرینان موفق کار خود را با افزایش در کیفیت یک کالا یا محصول ایجاد می کنند بدون اینکه چیز تازه ایجاد کرده باشند. آنها اطلاعات کوچکی روی آنچه دیگران انجام می داده اند ایجاد می کنند.

کارآفرینان پس از شروع کار خود به مشتریان توجه می کنند و با آرامی با اصلاحات دیگر خود را مطرح می سازند. سپس آنها به سرعت آنچه انجام می دهند را متعادل می سازند و این فرایند را بارها تکرار می کنند پیشنهاد بهبود کیفیت مطرح شده از طرف  Jerry Greenfild Ben cohen منجر به موفقیت برای آنها شد. آنها شروع به ساختن بستنی با قیمت بالاتر با قطعاتی از میوه روی آن کردند این بستنی ها برای پاسخ به نیاز مشتریانی ساخته شد که بستنی های ساده را دوست نداشتند در آن زمان تولید کنندگان بزرگ بستنی در بازار بستنی میوه ای جدید وجود نداشتند و این بازار جدیدی بود که توسط این دو نفر ایجاد شد.

Jack Burton  کار آفرین دیگری است که از Vermont شروع کرد. او با بهبود طراحی کالایی که اولین بار در چهارده سالگی با آن آشنا شده بود توانست به موفقیت دست یابد با گذشت مدت کمی ا ز فارغ التحصیلی از نیویورک نقل مکان کرد و تخته اسکی های Burton را درست کرد. او می گوید ? بسیاری از مردم فکر می کنند من تخته اسکی جدیدی اختراع کرده ام در حالی که این درست نمی باشد?

طرح اولیه تخته اسکی ها بوسیله شرکت  Brun swick ساخته شد در حالی که این شرکت هیچ گاه پیشرفتی در تخته اسکی های ساخته شده ایجاد نکرد. فلسفه Burton بهبود آنچه جا دارد بر اساس نیازهای واقعی مشتریان بود. Burton این مساله را به همگان یاد داد که: اگر محصولات اصلی برای مردم کسالت آور باشد آنها حاضرند با پرداخت پول بیشتر کالای با کیفیت تری بخرند.    

تاثیر محیط بر فعالیت های کارآفرینانه:

طی ده سال اخیر کارآفرینان میلیونها فرصت شغلی تازه در جهان ایجاد کرده اند. از هر شش دانشجوی رشته مشاغل یک نفر می گوید هدف شخصی اش تاسیس یک شرکت اختصاصی است و کارشناسان پیش بینی می کنند در آینده سازمانهای بسیاری متولد شوند. به ویژه افزایش فعالیتهای جسورانه  (venture creation) در بین زنان، مهاجران و اعضای گروههای کوچک و رده پایین پیش بینی می شود. سهم شغل های ایجاد شده بوسیله زنان کارآفرین از 24% در سال 1975 به 40% در سال 2000 افزایش یافته است.  

  آیا این رشد بیانگر جهش ناگهانی در تولد کارآفرینان است؟

پاسخ منفی است چون سرعت کارآفرینی با شرایط محیط کم یا زیاد می شود. در ایالات متحده سرعت فعالیتهای کارآفرینان در دهه 1920 افزایش یافت و پس از آن در دهه 1930 کاهش یافت و پس از آن و بعد از جنگ جهانی دوم افزایش و پس از آن کاهش چشمگیری از سال 1950 تا 1980 داشت دهه اخیر دوره دیگری از رشد کارآفرینی به علت اختراعات انجام گرفته در تراشه ها، کامپیوترها و وسایل ارتباط جمعی راه دور و تکنولوژی ارتباطات می باشد.

کاهش سرعت سودها و افزایش سرعت مهاجرت ها ب افزایش سرعت فعالیت های کارآفرینانه می انجامد هرچه افراد بیشتری تبدیل به کارآفرینان موفق می شوند ایجاد ساختارهای اجتماعی بهتر دیگران را مجبور می کند تا کارآفرین باشند. همچنین فاکتورهای سیاسی و اقتصادی نقش مهمی ایفا می کنند. به منظور ایجاد تحریک و انگیزه برای انجام کارآفرینی بسیاری از کشورهای آسیایی و اروپایی تسهیلات ویژه ای مهیا کرده اند و مالیات هایشان را کاهش داده اند.

هدف دولتها از این سیاست حصول اطمینان در این زمینه است که کشورشان از جهش کارآفرینانه ای که دست یابی به تکنولوژی های جدید آنرا ممکن می سازد عقب نمانند.

به سازمانهایی که کارآفرینان را  حمایت می کنند  incubator organization گویند. آنها به مشاغل جدید یا کسانی که می خواهند شغل ایجاد کنند به اصطلاح فضا ..  می دهند.

یک شرکت حمایت کننده کار آفرینان می تواند یک روز کامل را سپری کند بدون اینکه نیازی به خرید تلفن یا اجاره دستگاه فتوکپی یا استخدام کارمند داشته باشند. حامیانی که هیچ نفعی برای کارآفرینان نمی توانند به همراه داشته باشند این خدمات را رایگان به کارآفرینان می دهند اما اغلب  کارآفرینان بخشی از سود خود را با شرکت حمایت کننده که به موفقیت آنها کمک کرده تقسیم می کنند. در شهر نیویورک کارخانه های سرمایه گذاری روی فعالیتهای جسورانه فضای حمایت کننده را برای کارآفرینان ایجاد می کنند تا سرمایه گذاری آنها را پرورش دهند.

برخی سرمایه گذاران این زمینه معتقدند سازمانهای حمایت کننده راههای بدون خطر برای شروع فعالیت کارآفرینانه هستند. که بوسیله آنها می توان دید که آیا این کار در ابتدا توسعه می یابد و پس از آن تصمیمات بهتری در مورد سرمایه گذاری روی این کار گرفته شود.

صاحبان مشاغل کوچک؛

 برخی از مردم به اشتباه واژه کارآفرین را در معنی صاحب مشاغل کوچک به کار می برند. در ایالت متحده مشاغل کوچک به کارخانه هایی که کمتر از 500 کارمند دارند گفته می شود بنابراین واژه صاحب مشاغل کوچک به شخصی که صاحب حق مالکیت کارخانه با زیر 500 کارگر است گفته می شود.

اداره مشاغل کوچک (SBA) (small business administration)  یک نهاد دولتی است که  مسئول حمایت از فعالیتهای مشاغل کوچک است. این نهاد منابع سودمند زیادی برای کسانی که چنین مشاغلی را ایجاد کرده و آنرا به خوبی مدیریت می کنند ارائه می دهد. بر اساس آمارهای سازمان SAB در سال 2000 در آمریکا 24 میلیون شغل کوچک وجود داشته که این تعداد 40% کارخانه های آمریکا و 75% تمام مشاغل جدید ایجاد شده است.

بسیاری از کارآفرینان برای مدت کوتاهی صاحبان مشاغل کوچک هستند. اما تمام صاحبان مشاغل کوچک کارآفرین نخواهند شد به عبارت دیگر همه صاحبان مشاغل کوچک وارد یک فعالیت شغلی جدید نمی شوند. افراد با خرید کارخانه ها صاحب مشاغل کوچک می شوند اما بسیاری از این صاحبان مشاغل تمایل دارند مشاغل خود را کوچک نگه دارند و آنطور که کارآفرینان عمل می کنند شغلشان را توسعه ندهند. این طبیعی است که اعتقاد داشته باشید کارکردن برای خودتان ممکن است بهتر از کارکردن برای دیگران باشد اما حتی اگر شما صاحب شغل نباشید کارکردن در یک کارخانه کوچک متفاوت از کار کردن برای یک کارخانه بزرگ است. یک اختلاف بزرگ در میزان رضایت است. در رأی گیری اخیر انجام شده، کارخاه هایی با کمتر از 50 کارمند دارای کارمندان راضی تری هستند. مشاغل کوچک ضررهایی شامل حقوق کم و امکانات پزشکی و بیمه ای کم یا صفر دارند. اما برای اکثر افراد این زیان ها با رضایت ناشی از فضای خوب کاری خنثی می شود. در مشاغل کوچک از افراد انتظار می رود تمام مهارت های خود را به نمایش بگذارند. آنها به راحتی می توانند ببینند چگونه کارشان روی تبلیغات شرکت اثر میگذارد و یا چگونه عمل آنها روی سود آوری شرکت موثر است.

 مشاغل فامیلی

مردم اغلب فکر می کنند مشاغل کوچک، مشاغلی فامیلی هستند ولی در واقع مشاغل فامیلی می توانند کوچک یا بزرگ باشند ممکن است شغل فامیلی در اثر فعالیت کارآفرینانه به سرعت رشد کند یا اینکه رشد کندی داشته باشد.

برای دولت تعریضی برای مشاغل فامیلی وجود ندارد ولی اغلب این عنوان برای توضیح دادن شغلی که صاحب و مدیریت آن در دست افرادی است که با یکدیگر رابطه فامیلی دارند به کار می رود. اغلب این مشاغل مسیر اولیه خود را تغییر می  دهند. یک نمونه آن کارخانه Kohler 125 سال پیش به عنوان مخترع وانهای حمام به سبک مدرن شناخته شد پس از آن کارخانه ساده او تبدیل به کارخانه ای با محصولات متنوع از جمله مبلمان، موتورهای کوچک و زمین های گلف می باشد. و هنوز هم بوسیله یک فامیل کنترل می شود و بسیاری از افرادی که با هم رابطه فامیلی دارند استخدام می کنند.

همانطور که در آینده خواهیم گفت فشارهای توسعه یک شغل می تواند یک استرس بزرگ برای کارآفرینان و افرادی که با ریا برای آنها کار می کنند ایجاد کنند. بویژه گره های کور در اینجا افزایش می یابند برخی مشاغل فامیلی با واگذار کردن مدیریت شروع کارشان به افراد با مهارت به این فشارها غلبه می کنند. فامیلی های دیگر به دنبال راههایی هستند که رشد شغلشان را همراه با کنترل مالکیت و مدیریت نگه دارند.

صفات اشخاص کار آفرین

 کارآفرینان اعتدال در میزان خطر را ترجیح می‌دهند. فعالیت‌های با میزان خطر معتدل، آنهایی هستند که مهارت و کوشش شخص نقش اصلی را ایفـا می‌کند. ممکن است شرایط مساعد هم در آن نقشی داشته باشد، اما تاثیر آن به وسیله‌ی مهارت و کوشش شخصی به حداقل رسیده تا نتیجه‌ی کار جزء مسئولیت‌های خود شخص باشد. کارآفرینان از خطر استقبال می‌کنند، در صورتی که خطر محاسبه شده باشد. به عبارت دیگر، آنها مسئولیت فعالیت‌هایی را که در آنها هیچ امکان موفقیتی وجود نداشته باشد و یا یک خودکشی مالی باشد را به عهده نمی‌گیرند. کارآفرینان برای قبول خطر باید جرأت داشته باشند و بدین وسیله سرنوشت خود را رقم مــی‌زنند. اما در شرایط نامطمئن تمام جوانب را برای حل مشکلات در نظر گرفته و بنا بر تناسبشان، آنها را طبقه‌بندی می‌کنند. کارآفرینان مسئولیت شخصی را قبول مـــی‌کنند. یکی از انگیزه‌های اصلی برای دنبال کردن آینده، کارآفرینی است. او ترجیح می‌دهد که خودش تصمیم بگیرد و در جریان آن، تمام کوشش، دانش، مهارت و سرمایه خود را نیز به کار می‌گیرد. اگر شکست بخورد، فقـط مـی‌تواند خود را مقصر بداند و اگر موفق بشود، فقط صلاحیت کارآفرینی خود را تایید کرده است. کارآفرینان اعتماد به نفس دارند. کارآفرینان به خاطر اعتماد به نفس خود، شهرت دارند. آنها بر این باورند که می‌توانند انتظاراتی که از آنها هست برآورده کنند. به عبارت دیگر، آنها امکان موفقیت خود را بیش از آن چیزی که هست، در نظر می‌گیرند. ظاهرا کارآفرینان واقعی به خاطر اعتماد به نفس بالایی که در خود می‌بینند و برای دیگران غیرقابل لمس است، موفق می‌شوند. کارآفرینان به دنبال بازتاب عملکرد خود هستند. کارآفرینان به خاطر آگاهی از وضعیت موجود به دنبال بازتاب عملکرد خود چه خوب، چه بد، هستند. بدون داشتن این اطلاعات ادامه‌ی کار برای آنها خیلی مشکل است. کارآفرینان در هر کاری که انجام می‌دهند، هدف‌گرا هستند. بدین ترتیب که آنها همیشه به فکر اهداف طولانی مدت خود بوده و کارهایی که امروز انجام می‌دهند، در راستای اهداف آینده‌شان است. آنها همیشه چیزی را مورد هدف قرار داده و اهداف آنها معمولا عادی نیستند. به همین خاطر دیگران آنها را بلندپرواز می‌نامند. کارآفرینان، همیشه به دنبال مبارزه بوده و احساس اکتساب را دوست دارند. بنابراین استانداردهای بالایی را برای کار خود در نظر می‌گیرند. آنها محصولاتی با کیفیت بالا تولید و بر اساس مرغوبیت و راندمان رقابت می‌کنند. آنها از مواجه شدن با رقابت ترسی ندارند و در حقیقت از رقابت لذت می‌برند. کارآفرینان نوآور هستند و همواره در مقابله با موقعیت‌ها از راه‌ها و روش‌های جدید استفاده می‌کنند. آنها از توانایی خود در خلاقیت لذت می‌برند. از تصورات و ابتکارات شخصی خود برای یافتن راه‌های جدید و کنار هم گذاشتن چیزها استفاده می‌کنند. آنها پر از پرسش هستند. کارآفرینان خستگی را زیاد احساس نمی‌کنند. در برابر مشکلات به دنبال راه حل گشته و سریعاً برای حل آنها اقدام می‌کنند. آنها می‌دانند با کار موثر، به اهداف خود خواهند رسید

 

چند ویژگی عمده کارآفرینی

کار‌آفرینی مفهومی چند بعدی است که در زمینه‌های مختلف مورد بررسی قرار می‌گیرد. زمینه اقتصادی از عمده‌ترین این موارد به شمار می‌رود. همچنین این مفهوم در مطالعه انواع سازمان مورد توجه است. کارآفرینی درباره مردم است. درباره انتخاب‌ها و عملیات آن‌ها در شروع یا به عهده گرفتن مسوولیت یک کسب و کار و یا درگیری آن‌ها در تصمیم‌گیری راهبردی یک شرکت و موقعیت شغلی. کارآفرینان گروهی ناهمگون‌اند که از کلیه بخش‌ها و طبقات اجتماعی در این بخش حضور دارند. تا کنون در منابع مختلف ویژگی‌های عدیده‌ای برای کارآفرینان برشمرده شده است. آمادگی برای پذیرش خطر و تمایل به استقلال و داشتن اعتماد به‌نفس عمده‌ترین موارد در این زمینه به شمار می‌رود. بر اساس تحقیقات انجام شده در کشور انگلستان افرادی که به شروع یک کسب و کار جدید اقدام کرده‌اند و یا به آن تمایل نشان داده‌اند شخصیت خود را به مراتب خلاق‌تر و تواناتر از سایرین دانسته‌اند. در این مقاله مفهوم کارآفرینی و اهمیت آن در قالب ذکر چند ویژگی مهم مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.

آیا همه می توانند کارآفرین باشند

بطور ساده کارآفرین به شخص حقیقی یا حقوقی ای گفته می شود که توانایی تحمل ریسک - اغلب مالی - را دارد و میتواند یک ایده اولیه را به یک فعالیت اقتصادی تبدیل کند. همه ما می توانیم یک کارآفرین باشیم، چه کارمند، چه کشاورز و ... در هر پست و مقامی که باشیم در راه انجام فعالیت های خود می توانیم کارآفرین بوده و ایده های خود برای بهبود انجام کارها را به واقعیت تبدیل کنیم

کارآفرینان؛(مدیرانی ریسک پذیر)

شرکتها، هنگام تأسیس برای مدت نامحدود تشکیل می شوند و مدیران هنگام اخذ وام و یا افزایش سرمایه به ذینفعان نشان می دهند که به ازای دریافت این منابع در آینده بازده خوبی خواهند داشت.فروشندگان همواره به خریداران نشان می دهند که چگونه کارهای آنها می‌تواند منافع آتی آنها را تامین کند.اعطاکنندگان لیسانس، ضمانت می دهند که فرایندهای آنها بهترین، بیشترین و باکیفیت ترین بازده را ارائه خواهد داد.ولی سرمایه گذاران، وام دهندگان و خریداران هنگام تصمیم گیری، سوال دیگری مطرح می کنند:? اگر آنچه که طرف مقابل می گوید تحقق نیابد چه می‌شود؟?

ارتقای کسب و کار (Growing)

بعضی مسائل نسبت به توسعه کسب و کار ارجحیت دارند. اگر بخواهید تجارت خود را توسعه بخشید یا حتی در همان اندازه کوچک خود به موفقیت برسید ،‌ عامل رشد و ترقی یکی از مهمترین‌هاست.جرقه این رشد از همان شروع کار در مراحل اولیه روشن می‌شود. در حقیقت گشودن بالها و جستجوی یک افق تجاری جدید یک دوره محسوب می‌شود. در هر صورت همانند مراحل اولیه توسعه ، رشد تجاری نیازمند تدارکات اولیه ، تعهدات جدی و تمایل برای محاسبه خطرات موجود است. منابع زیادی در توسعه و رشد تجارت به شما کمک خواهند کرد.پیش بینیبررسی میزان و مقدار حرکت بمعنای آینده‌نگری است حتی اگر شما به زبان حال توجه داشته باشید. پیش‌بینی و برنامه‌ریزی در موفقیت مستمر شما حیاتی هستند.پیش‌بینی رشد : تفکر استراتژیک برای آنکه یک رهبر نافذ باشید باید مهارتهای خود را از طریق تفکر استراتژیک توسعه دهید. این تفکر فرآیندی است که با آن دید تجاری شما توسعه می‌یابد و تواناییهای خود را در کار تیمی وحل مشکلات تقویت می‌کنید. آن همچنین به شما در مواجهه با تغییرات کمک می‌کند تا برای معاملات خود طرح‌ریزی داشته باشید و فرصتها و احتمالات موجود را در نظر بگیرید.
تفکر استراتژیک شما را مستلزم می‌کند تا به یک پیامد ایده‌آل در خصوص کسب و کار برسید و آنگاه روی نکات عقب‌مانده کار کنید و آن از طریق توجه بر چگونگی توانایی در رسیدن به این دیدگاه بدست می‌آید. زمانی که دید استراتژیک را برای عملکردهای تجاری توسعه می‌دهید ، 5 معیار متفاوت وجود دارد که باید روی آنها تمرکز کرد. این 5 معیار به تعریف یک پیامد ایده‌آل کمک می‌کند. بعلاوه آنها شما را در توسعه مراحل لازم در ایجاد این بصیرت تجاری هدایت می‌کنند

-1سازماندهی:سلازماندهی یک تجارت شامل افرادی است که با آنها کار می‌کنید ،‌ساختار سازمانی کسب و کار شما و منابع لازم برای انجام همه امور ، سازمان شما چه شکلی است؟ ساختاری که از آن حمایت می‌کند به چه گونه است؟ افراد ، منابع و ساختار را چگونه برای رسیدن به یک پیامد ایده‌آل ترکیب می‌کنید؟‌

-2
نظرات:زمانی که از هواپیما به دنیای پائین نظری افکنید ، نسبت به زمانی که روی زمین هستید بیشتر می‌بینید. تفکر استراتژیک مشابه آن است و این امکان را فراهم می‌کند تا از بالا نگاه کنید. با افزایش قدرت مشاهده شما از عملکرد افراد و چگونه حل مشکلات به طرز کارا و تشخیص میان آن راه حل‌ها آگاه می‌شوید.

-3دیدگاه:آن روش دیگری از تفکر است . در تفکر استراتژیک چهار نقطه عطف برای در نظرگرفتن زمان شکل‌گیری استراتژی تجارت وجود دارد: دیدگاه محیطی ، بازار ، پروژه و سنجش. دیدگاهها می‌توانند به عنوان وسیله‌ای برای کمک به تفکر ، شناسایی عناصر اصلی و تطبیق عملکردها برای دستیابی به موقعیت ایده‌آل محسوب شوند.

 -4 نیروهای هدایتی:این نیروها که موجب رسیدن شما به یک نتیجه ایده‌آل می‌شود چیست؟ هدف و دیدگاه شما چیست؟ این نیروها در حقیقت اساسی برای تمرکز تجاری شما است ) به عنوان مثال از چه چیزی برای تحریک افراد استفاده می‌کنید تا به خوبی عمل کنند ( مثالهای آن شامل :‌مشوق‌های فردی و سازمانی ، معیارها و اهداف ، عوامل تولیدی مانند عملکرد ، عوامل کمی مانند نتایج یا تجربه‌ها ، عملکرد منسجم ، کارایی و تولید است

-5وقعیت ایده‌آل: بعد از کار روی چهار مرحله اول ، باید قادر باشید تا موقعیت ایده‌آل را تعریف کنید. موقعیت ایده‌آل شامل: شرایط لازم برای بهره‌مند بودن تجارت، فرصتهای تجاری آتی ،‌مهارتهای اصلی و استراتژیها و تاکتیک‌ها برای در هم آمیختن این عوامل زمانیکه روی این 5 عامل کاری کنید مهارتهای شما در امور زندگی افزایش می‌یابد و می‌توانید به دیگران القا کنید که ایده شما بهترین است. در هنگامی که در جاده کار به موانع و چاله‌هایی برخورد می‌کنید ، اینها کارساز است. آیا این همان چیزی نیست که می‌خواستید؟ یک فرآیند خاص در تصمیم‌گیری مزایایی وجود دارد. مشخص ترین امتیاز کاهش سطح استرسی است که شما ممکن است آنرا تجربه کنید.تصمیم‌های نافذ با استفاده از فرآیند مشخص ایجاد می‌شود. آنها بر اساس معیارها و ادراکی است که فرد تصمیم‌گیرنده اتخاذ می‌کند و شامل جایگزین‌ها و انتخابهای صحیحی است که خود در راستای تشخیص به موقع می‌باشد. تصمیم‌گیری نافذ ممکن است از معیارهای اجتماعی و انتظارات مربوط به آن تبعیت نکند، اما بر اساس آنچه که فرد تصمیم‌گیرنده در خصوص انتخابهای خود اتخاذ می کند باشد.آگاهی از اطلاعات روز و قوانین مطمئن شوید که زمانی که قوانین تاثیرگذار به کسب و کار کوچک پیشنهاد می‌شوند ، صدای شما شنیده می‌شود. معمولا" در خصوص کسب و کارهای کوچک انتقادهایی از نظر قانونگذاری وجود دارد. با یادگیری چگونگی ایجاد قوانین ، پیگیری قوانین مطرح شده ، مطالعه تحلیل‌های صورت گرفته توسط متخصصین و توضیح قوانین طرح شده ف سعی کنید صدای خود را در زمان انجام فرآیندهای قانونگذاری به گوش افراد ذینفع برسانید.
در خصوص قوانین به درک بهتری دست پیدا کنید که بر تجارت کوچک شما تاثیر بگذارد. با یادگیری چگونگی و دلیل ایجاد وضع قوانین شروع کنید.

بررسی نیاز به پیشرفت در کارآفرینان (سازمانی و فردی)و غیرکارآفرینان در صنایع استان تهران

چکیده

تغیر و تحولات دنیای پر شتاب کنونی در عرصه های علمی و فنی و چالش های پی در پی نظام قتصادی- اجتماعی، کاهش ذخایر زیرزمینی، افزایش فقر و بیکاری، موجبات توجه عمیق تر سیاستگذاران و اندیشمندان را به مفهوم کارآفرینی فراهم نموده است،  تا آنجا که آخرین الگوی  توسعه را، توسعه مبتنی بر کارآفرینی قلمدادکرده اند.

کارآفرینی، فرایند ابتکار و نوآوری و ایجاد کسب وکارهای جدید در شرایط مخاطره آمیز از طریق کشف  فرصت ها و بهره گیری از منابع می باشد. کارآفرینی تبدیل ایده نو به محصول یا خدمات است که از نتایج آن می توان به افزایش بهره وری، ایجاد ثروت و اشتغال زایی اشاره نمود.

دخالت عوامل اقتصادی _ سیاسی و اجتماعی_ فرهنگی در فرایند کارآفرینی و ویژگی های شخصیتی  خاص کارآفرینان از جمله موضوعاتی است که توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است. نوآوری و خلاقیت، اعتماد به نفس، منبع کنترل درونی، ریسک پذیری، استقلال طلبی و انگیزش

پیشرفت از مهم ترین ویژگی های کارآفرینان است. به ویژه مک کللند بر ارتباط انگیزش پیشرفت، با کارآفرینی و توسعه تأکید   دارد 

در این مقاله در راستای پژوهشهای پیشین به بررسی تأثیر انگیزش پیشرفت در توسعه  کار آفرینی و پرورش کارآفرینان پرداخته و سطح انگیزه پیشرفت را در سه گروه کارآفرین فردی، سازمانی و غیر کارآفرین به صورت مقایسه ای مورد سنجش قرار داده است.

هدف از این پژوهش پاسخگویی به این سوالات بوده که? آیا نیاز به پیشرفت کارآفرینان سازمانی وفردی بیش از غیرکارآفرینان است؟

آیا نیاز به پیشرفت کارآفرینان سازمانی تفاوت معنی داری با نیاز به پیشرفت کارآفرینان فردی دارد؟

آیا بین کارآفرینان ( سازمانی و فردی)و غیر کارآفرینان از نظر تحصیلات تفاوت وجود دارد؟

آیا بین کارآفرینان و غیر کارآفرینان از نظر شغل پدر (آزاد یا دولتی) تفاوت وجود دارد؟?

روش تحقیق توصیفی است. جامعه آماری کلیه مدیر عاملان مرد شرکتهای صنعتی تهران تا شعاع 25 کیلومترمی باشند. ابزار جمع آوری مبانی نظری  تحقیق  کتب، مقالات، اینترنت است.

پرسشنامه برای جمع آوری اطلاعات از جامعه آماری و مصاحبه به منظور افزایش اعتباری نتایج بدست آمده و همچنین برای جمع آوری تکمیلی از تست انگیزه پیشرفت ACMT))  نسخه هندی، تجدید نظر شده توسط پی باهارگاوا استفاده شده. در پردازش داده ها از تست ذکر شده به همراه تست انگیزش پیشرفت کدیورمورد استفاده قرار گرفته است و مطالعه مقدماتی پایایی این آزمون با روش آلفای کرونباخ بدست آمده.

نتایج حاصل از این تحقیق بیانگر تفاوت معنی داری در انگیزه پیشرفت بین( کارآفرینان فردی و سازمانی) و غیرکارآفرینان است. بین کارآفرینان سازمانی و کارآفرینان فردی از نظر انگیزه پیشرفت تفاوت معنی داری وجود ندارد و این دوگروه از لحاظ تحصیلات تفاوت زیادی با هم ندارند 

در دو گروه (کارآفرینان و غیرکارآفرینان) از لحاظ شغل پدر تفاوت وجود دارد و شغل پدر (آزاد یا دولتی) در تربیت فرزندان کارآفرین و غیرکارآفرین تاثیر دارد

 انواع کارآفرینی

کارآفرینی به انواع مختلفی تقسیم شده است. کلین در یک تقسیم بندی کلی، به دو نوع کارآفرینی اشاره دارد:

 کارآفرین مستقل( فردی):کارآفرین مستقل کسی است که مسئولیت اولیه ی وی جمع آوری منابع لازم برای شروع کسب و کار است به عبارت دیگر کارآفرین، فردی است که شرکت را ایجاد و اداره می کند و هدف اصلی اش سودآوری و رشد است. مشخصه اصلی کارآفرین، نوآوری است.

کارآفرین فردی شخصی است که توانسته است?ایده جدید? خود را در حیطه صنعت به صورت محصول یا خدمات در قالب تأسیس یک بنگاه اقتصادی(شرکت یا کارخانه) ارائه نماید. کارآفرین فردی  به شخصی

می گویند که بهترین و آخرین موقعیت های تجاری و اقتصادی را کشف می کند و روش استفاده از این فرصت ها را می داند. این فرد معمولاً دارای استعداد، خلاقیت، ابتکار و سازماندهی و مدیریت در سطح بالایی است. کارآفرین فردی را می توان شخصی دانست که بسیار با انگیزه وخلاق است که ایده جدید خود را از طریق جذب منابع مالی و مدیریت مناسب به محصول تبدیل می کند.

 

کارآفرین سازمانی:

از اوایل دهه1980هجوم همزمان به سوی کارآفرینی و تأکید شرکت ها برنوآوری برای بقاء و رقابت با کارآفرینانی که بیش از پیش در صحنه بازار ظاهر می شدند، موجب هدایت فعالیت های کارآفرینانه به درون شرکت ها شد. در این دهه با پیشرفت ناگهانی صنایع در عرصه رقابت های جهانی اهمیت تفکر و فرایندهای کارآفرینانه در شرکت های بزرگ، بیش از گذشته مورد تأکید قرار گرفت و  محققین کانون توجه خود را به چگونگی القای کارآفرینی در ساختار اداری شرکت های بزرگ، معطوف نمودند.

پین کات معتقد است که با توجه به خطرات زیاد و افزایش قیمت ها، شکلی آمیزشی از کارآفرینی پدید آمده است که کارآفرین جمعی (گروهی یا شرکتی) است که در یک سازمان موجود ظاهر می شود و همانند یک کارآفرین مستقل، ایده های جدید می دهد و هدف و عملکرد را به سوی تجارت سود آور می سازد.

کارآفرین سازمانی، فرایندی که در آن محصولات یا فرایند های نوآوری شده از طریق ابقاء و ایجاد فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان از قبل تأسیس شده و حمایت سازمان به منظور دستیابی به نتایج نوآورانه برخوردار می باشد. کارآفرین سازمانی، شخصی است که تحت حمایت یک شرکت، محصولات، فعالیت ها و تکنولوژی جدید را به بهره برداری می رساند.

هانس شول هامر(1982) کارآفرین سازمانی را چنین تعریف می کند: فعالیت هایی که به طور صریح از حمایت قانونی و منابع سازمانی درجهت تلاش های نوآورانه برای ارائه محصول جدید، رشد، بهبود محصول و فرایندهای جدید تولید، برخوردار می گردند.

 سازمان کارآفرینانه به عنوان سیستم توانمند سازی افراد تلقی می گردد که خلاقیت نیروها را به طور برنامه ریزی شده و سنجیده به کار می گیرد. کارآفرین سازمانی شخصی است که در یک شرکت بزرگ، مسئولیت مستقیم تبدیل یک ایده به محصول سودمند را از طریق ریسک پذیری جرأتمندانه و نوآوری به عهده می گیرد.

در واقع کارآفرین سازمانی، مؤسس شرکت یا کارخانه نیست بلکه او کسی است که با ایده های جدید خویش موجب نوآوری  و تحول در سازمانی می شود که از قبل وجود داشته است. برای ایجاد یک محیط کارآفرینی ویژگی سازمانی، عوامل خاص و خصوصیت فرد رهبری کننده مهم است. ویژگی چنین سازمانی، آن است که کارکنان سازمان بر به کار گرفتن تازه های تکنولوژی و عقاید جدید تشویق و حمایت می شوند، در حقیقت تجربه کردن تشویق می شود. نباید انتظار داشت که تولیدات جدید یا خدمات فوراً ظاهر شود بلکه این ها می تواند نتیجه آزمایش و خطا باشد چنین سازمانی باید به اشتباهات و شکست مجال دهد.

گیفورد پینکات ویژگی های کارآفرینان سازمانی را شامل موارد ذیل می داند:

دارای انگیزه های اولیه هستند.

به خود و سازمان فرصت می دهند.

رهبرانی هستند که در دیگران توانمندی ایجاد می کنند.

افرادی هستند که از ایده هایشان دفاع می کنند.

افق زمانی بلند مدت دارند.

دارای سبک حل مسئله هستند.

دارای مهارت ها و توانایی جذب منابع، حمایت و اطلاعات هستند و همیشه تمایل به یادگیری دارند.

دارای مهارت ارتباطی درون و برون سازمانی هستند.

از انجام ریسک معقول و متوسط هراسی ندارند.

10. از اشتباهات و شکست ها درس می گیرند و اغلب بدون دراختیار داشتن داده های کافی، تصمیم گیرندگان قهاری هستند.

کارآفرین سازمانی به جای ایجاد یک شرکت جدید، در یک کارخانه یا شرکت موجود با استفاده از ایده و مدیریت خود موجب نوآوری و تحول می شود.

غیرکارآفرین:

غیر کارآفرین دارای تعریف جامعی نیست و همانطورکه ازلفظ آن پیداست هر کسی که کارآفرین نباشد غیرکارآفرین است. غیرکارآفرینان مدیرعاملان شرکت هایی هستند که نوآوری و رشد در حیطه فعالیت آنها دیده نمی شود و محصول یا خدمات آنها دارای ویژگی های خاصی نمی باشد.

ویژگی های فردی کارآفرینان:

تمایل به کارآفرینی تنها حاصل شرایط اقتصادی نیست بلکه شخصیتی نیز هست و عوامل فرهنگی نیز در آن نقش دارد، مطالعات پیشین درباره کارآفرینی بریکسری ویژگی های شخصیتی تأکید نموده اند که کارآفرینان را از غیر کارآفرینان جدا می کند.

جولیان راتر تأکید می نماید که کارآفرینان دارای مرکز کنترل درونی هستند، به این معنی که آن ها احساس می کنند تقدیر و سرنوشتشان به وسیله تلاش خود آنها تعیین می شود. استقلال، خودمختاری و اتکا به خود نیز از شاخصه های رفتاری کارآفرینان است در میان مطالعات انجام شده در خصوص کارآفرینی، ویژگی های فردی کارآفرین بیش از هر عامل دیگری مطالعه شده است. پژوهشگران عواملی مانند استعداد قبول مخاطره(ریسک پذیری)، اشتیاق به کارهای بزرگ، رفتارهای هدایت گرایانه، مردم داری، انتقاد پذیری، فکرباز، دانایی، دوراندیشی و قدرت درک بالا از سایر ویژگی های کارآفرین است.

خصوصیات فردی یک کارآفرین را عوامل ذیل می داند:

1.       برنامه ریزی دقیق وآینده نگری که از حداقل امکانات حداکثر استفاده را می کند.

2.       همانند کننده منابع موجود تولید با شرایط (ایجاد رابطه همگن بین دو مقوله).

3.       جسور بودن برای دستیابی به مؤفقیت در آینده مجهول.

4.       دارای هنر و خلاقیت برای نوآوری و ابداع تولیدات جدید.

5.       دارای قدرت و سازماندهی پویا ومؤثر .

6.       تصمیم گیری قاطع برای انجام کار جدید و یا تحول در روند کار.

7.       خواهان کسب مؤفقیت و مؤقعیت اجتماعی.

8.       استفاده حداکثر از حداقل امکانات مادی و غیر مادی.

9.       گرایش شدید به آگاهی یافتن از روشهای نوین تولید و به کار گیری بهترین روشها.

 

پژوهشگران به خصوصیات دیگری نیز اشاره نمودند که عبارت است از: نوآوری و خلاقیت(شومپیتر1934)،

مسئولیت پذیری(ساتون1954)، ریسک پذیری و نیاز به پیشرفت(مک کللند1961)، روابط انسانی مطلوب و توانایی ایجاد ارتباط و دانش فنی(پیکل1964)، منبع کنترل درونی(برلند1974)، انگیزه و اعتماد به نفس، هدایت گرایی، خواهان ریسک معتدل، منبع کنترل درونی، خلاقیت و نوآوری(تیمونس،1978)، رشد گرایی، استقلال طلبی و مهارت.

 

انگیزه پیشرفت:

مفهوم نیاز به پیشرفت، اولین بار توسط موری در سال 1938مفهوم سازی شد: تلاش برای مؤفقیت در هر مؤقعیتی، به نحوی که عملکرد آن بتواند طبق برخی استاندارد های عالی بودن، ارزیابی گردد. این مفهوم به معنی انگیزه غلبه بر موانع و مبارزه با آنچه که به دشوار بودن شهرت دارد، می باشد و به معنی انگیزه فرد برای دستیابی به مؤفقیت است.

در تحقیقاتی که برای نیاز به پیشرفت انجام شده است نشان داده شده که:

1.       انگیزه پیشرفت عاملی است که تلقین مؤقعیتی است از? درگیری خود? یا جهت گیری پیشرفت می تواند برانگیخته شود. این مؤقعیت همان نوع تأثیری را برفرافکنی آزمودنی می گذارد که در مورد دخل و تصرف در گرسنگی و تشنگی و ......صادق است.

2.       انگیزه پیشرفت درباره افراد و گروههای گوناگون متفاوت و تحت تأثیرات فرهنگی است. انگیزه پیشرفت را می توان از طریق محیط اجتماعی  و فرهنگی و برنامه های آموزشی کسب کرد.

3.       پیشرفت با پیروی ازهمان جریانی بدست می آید که در مورد پاداش و تنبیه صادق است.

همچنان که پیش تر اشاره شد انگیزش پیشرفت به معنی تلاش برای بهبود عملکرد، ارتقای وضعیت کنونی و دسترسی به اهداف ممکن برای ابزار شایستگی و احساس رضایت درونی است و تحقیقات متعددی بالا بودن این انگیزه در کارآفرینان خاطر نشان کرده است.

جکسون و احمدوهیپی(1973) بر این باورند که نیاز به پیشرفت ترکیبی از چند عامل است:

1.       خواهان تأیید متخصصان

2.       خواهان کسب پول

3.       خواهان مؤفقیت در شغل خود

4.       خواهان احترام از دوستان

5.      خواهان رقابت و برنده شدن

6.       خواهان سخت و عالی کار کردن

در مورد انگیزه پیشرفت نظریه های متفاوتی ارائه شده است:

 

 نظریه موری: موری برای توجیه انگیزش، از مفهوم نیازها استفاده کرده است.

الکساندر موری نیاز را چنین تعریف کرده است: نیاز عبارت است ازنیرویی که از ذهنیات و ادراک آدمی سرچشمه می گیرد و اندیشه و عمل را چنان تنظیم می نماید که فرد به ? انجام رفتاری?

 می پردازد تا وضع نامطلوبی را در ? جهتی معین? تغییر دهد و حالت نارضایی را به رضایت و ?ارضای نیاز? تبدیل نماید.

موری نیاز به پیشرفت را در به عهده گرفتن کاری مشکل، تسلط داشتن، سازمان دادن اشیاء و انجام این امور به طور مستقل و سریع، غلبه کردن موانع و کسب مقیاس های برتر، رقابت با دیگران و پیش افتادن از آن ها، برتر خواستن خود، افزایش حرمت نفس از طریق تمرینات مؤفقیت آمیز در زمینه استعدادهایشان. همچنین موری با همکاری کریستییانا مرگان اقدام به ساختن آزمون ?اند یافت? موضوع (tat) نمود. از این آزمون برای سنجش شخصیت استفاده می شود، که شامل 19تصویرمبهم است که یک یا چند شخص را نشان می دهد و دارای یک کارت سفید نیزمی باشد، تصاویر در رابطه با وقایع توصیف شده مبهم می باشد و به شیوه های مختلف می توانند تفسیر شوند. در واقع (tat) یکی از تست های فرافکن شخصیتی است. رایج ترین شیوه مورد استفاده در اندازه گیری، نیاز به پیشرفت، که اولین بار توسط مک کللند و همکارانش در سال 1953 انجام شد، استفاده از آزمون اندر یافت موری بوده است، از آزمودنی خواسته می شود که داستان هایی را در پاسخ به این مجموعه از نقاشی های مبهم، در پنج دقیقه بسازند و سپس محتوای داستانها، از نظر انگیزه پیشرفت نمره گذاری می شود. شاید بتوان گفت که مهم ترین خدمت موری به علم روانشناسی، علاوه بر طبقه بندی نیازها، ابداع روشی فرافکن برای سنجش آنها بوده است که سالها بعد مک کللند و همکارانش برای تبیین انگیزش پیشرفت و نحوه اندازه گیری آن در کارهای تحقیقی خود از آن استفاده نمودند.

نظریه اتکینسون

اتکینسون (1964) مفهوم انگیزش پیشرفت مک کللند را توسعه بخشید، اتکینسون بر این باور است که تفاوت رشد نیاز به پیشرفت در افراد مختلف را می توان با فرض یک نیاز مخالف یعنی?پرهیز از شکست? توضیح داد. به نظر او بعضی از مردم مؤفقیت مدارند ولی برخی دیگر از شکست دچار اضطراب زیاد می شوند. اتکینسون معتقد است که تمایل به رسیدن به مؤفقیت از احتمال مؤفقیت و جاذبه رسیدن به آن متأثر می شود. اگر فردی شکست های پی در پی تجربه کند یا اهدافی بالاتر از توان خود را در نظر بگیرد، ممکن است نیازی نیرومند در او ایجاد شود که از شکست بپرهیزد.

در واقع از نظر اتکینسون 4مؤلفه؛ تمایل و گرایش فرد را در انجام یک تکلیف تعیین می کند.

1.       انگیزه کسب مؤفقیت.

2.       انگیزه پرهیز از شکست.

3.       احتمال ذهنی نیل به مؤفقیت در انجام یک تکلیف.

4.       ارزش تشویقی رسیدن به مؤفقیت در انجام تکلیف.

 

نظریه مک کللند

از نظر وی شخص هنگامی در عمل به سطوح بالایی از بازده و کارآیی نایل می شود که انگیزه کسب مؤفقیت و پیشرفت در او ایجاد شده باشد. وی انگیزه پیشرفت را تا حد زیادی مسئول رشد و توسعه اقتصادی جوامع می داند. او در کتاب انگیزش انسانی (1985)، سه نوع از نیاز های انگیزشی را توصیف می کند:

نیاز به پیشرفت، نیاز به اقتدار و قدرت و نیاز به پیوند جویی وی معتقد است که نیازهای سه گانه فوق در مدارج مختلف در همه کارگران و مدیران دیده شده است و ترکیب این نیازها سبک مدیریتی و رفتار اشخاص را تشکیل می دهد. افراد پیشرفت مدار، بهترین رهبران هستند. آنها تقاضاهای زیادی از سازمان هایشان دارند و با این باور که همه شبیه آنان هستند بر پیشرفت تمرکز کرده و نتیجه مدارند. مک کللند به ویژه شیفته انگیزش پیشرفت است. وی عقیده رایج پیشین، مبنی بر خطر کردن پیشرفت مداران به خاطر ریسک های بزرگ را، مهر باطل زده و عکس این مطلب را ثابت نموده است. به صورت کلی پیشرفت مداران اهدافی را انتخاب می کنند که با تلاش وتوانایی شان بتوانند آن ها را کسب کنند.

 

تحقیقات انگیزه پیشرفت

 انگیزش پیشرفت و عزت نفس

حسین زارع (1373)، در مطالعه ای برروی 150دختر و پسر دریافت، که نیاز به پیشرفت و عزت نفس، جنسیت و ترتیب تولد ارتباط معنی داری وجود دارد.

فهمیده توکلی(1373)، در مطالعه ای به این نتیجه رسید که بین اسناد درونی و انگیزش پیشرفت ارتباط وجود دارد. پژوهش منظری توکلی(1357)، بر روی 658 نفر این یافته ها را تأیید کرد و بین انگیزش پیشرفت بالا، منبع کنترل درونی و پیشرفت تحصیلی بالا از نظر آماری رابطه معنی داری وجود دارد و در مطالعه بر روی 100 دانش آموز شاهد مشخص شد که آموزش تأثیر معنی داری بر انگیزه پیشرفت دارد.

 انگیزه پیشرفت وخانواده

تحقیقات متعددی تأثیر والدین را در پرورش نیاز به پیشرفت کودکان و رشد رفتارها و باورهای مرتبط با پیشرفت را تأیید کرده است .

کودکان در صورتی تلاش های پیشرفتانه ای می کنند که والدینشان موارد زیر را تأمین کنند: ارزش مثبت برای تکالیف پیشرفتی، آموزش استقلال مثل خودپشتوانه ای، خود مختاری، آرمان های عملکرد مالی، معیارهای واقع بینانه برتری، محیط خانوادگی، سرشار از تحرک مثل کتابهایی برای خواندن، تجربه گسترده مثل مسافرت و فراهم کردن کتابهای کودکان که سرشار از داستانهای تجلیلی پیشرفتی هستند و این پندار که این کار برای تو آسان است در انگیزه کودک تأثیر فراوان دارد.

باقری(1372)، در پژوهشی درخصوص ارتباط شیوه های فرزند پروری با انگیزه پیشرفت و ارتباط این انگیزه با پیشرفت تحصیلی، به این نتیجه رسید که بین سن آغاز به کار و شیوه های فرزند پروری مبتنی بر متغیرهای استقلال آموزی، تسلط آموزی و مراقبت آموزی با انگیزه پیشرفت رابطه معنی داری وجود دارد، به این معنی که هر چه سن آغاز به کار پایین تر باشد میزان انگیزش پیشرفت بیشتر است و نیز بین انگیزش پیشرفت و پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت معنی داری وجود دارد.

مک کللند و ییلون پس از انجام آزمایشات متعدد به این نتیجه رسیدند که احتمالاً تصویری از رفتارهای مربوط به والدین می باشد که نیاز به پیشرفت زیاد را در پسران ایجاد میکند:

1.       تعیین کردن استانداردها به طور واقع بینانه و عملکرد دشوار در سنی که بتوان به چنین استانداردهایی دست یافت.

2.       حمایت نکردن مفرط یا لوس کردن.

3.       دخالت نکردن در تلاش های کودک در جهت پیشرفت.

 

انگیزه پیشرفت و مرکز کنترل

پلات و ایزمن پی بردند که خصوصیت های رفتاری کسانی که درونی هستند، همانند خصوصیتهای رفتاری کسانی است که نیاز به پیشرفت در آن ها بالاست هر دو بر روی تکلیف، پایداری بیشتری دارند، تکالیفی را ترجیح می دهند که درآن ها مهارت تعیین کننده است و نه شانس. نیاز به پیشرفت و درونی بودن، هر دو به گونه مثبتی با پایگاه اجتماعی، اقتصادی، سطح تحصیلات، یادگیری سریع تر و توجه بیشتر همبستگی دارند. پژوهشگران همچنین پی برده اند که افرادی با مرکز کنترل درونی، به ویژه آن هایی که نیاز به پیشرفت بالایی دارند، بیشتر از بیرونی ها در انجام تکلیف مداومت نشان می دهند.

تحقیقات خارج از کشور

پژوهش چاسمیر (1992) در پنجاه کمپانی بزرگ صنعتی در آمریکا نشان داد که بین نیاز به پیشرفت و افزایش میزان فروش همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد. رشید در پژوهشی بر روی147 دانش آموز از مقطع سوم ابتدایی تا سوم راهنمایی، برای تأثیر آموزش کارآفرینی و ایجاد بنگاه اقتصادی بر عملکرد تحصیلی و نگرش کارآفرینانه کودکان، دریافت که دانش آموزانی که آموزش کارآفرینی دریافت کرده اند به طور معنی داری پیشرفت تحصیلی بیشتری داشته اند.

پارنل و کراندال نیز در پژوهشی بر روی 204 دانشجو در دانشگاههای آمریکا و 147 تن از دانشجویان دانشگاههای مصر به این نتیجه رسیدند که تمایلات کارآفرینانه آمریکایی ها در سه بعد بیش از مصری ها بود:

1.       سطح دریافت تحصیلات یا آموزش های کارآفرینانه.

2.       باورهای مربوط به فرصت های کارآفرینانه در اقتصاد(پاداش مالی، استخدام،.....)

3.       اعتماد به نفس در توانایی دستیابی به فرصت های موجود(خود اشتغالی، ریسک پذیری)

تحقیقات داخل کشور

براساس تحقیقات انجام شده بر روی 120 نفر از مدیر عاملان با کارآفرینی بالا و مدیر عاملان کم کارآفرین در صنایع کشور نشان داد که بین انگیزه پیشرفت و کارآفرینی همبستگی مثبتی وجود دارد. پژوهش نصیری (1373) نشان داد که افراد شاغل به نسبت افراد غیر شاغل، از هسته کنترل درون بین تر، تمایلات افسردگی کمتر، اعتماد به نفس بیشتر و انگیزه قوی تری برخوردارند. و همچنین مشخص گردید که بین متغیرهای خشنودی و انگیزه پیشرفت به عنوان متغیرهای پیش بین و متغیرهای سلامت روانی و مسئولیت پذیری به عنوان متغیرهای ملاک ، همبستگی مثبت وجود دارد.

فرضیات:

نیاز به پیشرفت کارآفرینان (سازمانی و فردی) به صورت معنی داری بیش از غیر کارآفرینان است.

نیاز به پیشرفت کارآفرینان سازمانی تفاوت معنی داری با نیاز به پیشرفت کارآفرینان فردی دارد.

بین کارآفرینان (سازمانی و فردی) و غیر کارآفرینان از نظر تحصیلات تفاوت وجود دارد.

بین کارآفرینان و غیر کارآفرینان از نظر شغل پدر (آزاد یا دولتی) تفاوت وجود دارد.

 

جامعه و نمونه آماری:

بر این اساس جامعه آماری شامل کلیه مدیر عاملان مرد شرکت های صنعتی تهران تا شعاع 25 کیلومتری که دارای سه سطح می باشند: کارآفرین فردی، کارآفرین سازمانی و غیرکارآفرین.

کل گروه شامل 150 نفر می باشد، بدین معنی که هر گروه شامل 50 نفرمی شود. در این پژوهش متغیر جنس کنترل شده و فقط مردان مورد برسی قرار گرفته اند.

 

 

 

 

زندگینامه کار آفرینان موفق (بیل گیتس)

ویلیام هنری گیتس سوم مشهور به بیل گیتس (BillGates) رئیس و موسس شرکت مایکرو سافت.در حال حاضر مایکروسافت با بیش از چهل هزار کارمند در شصت کشور جهان و با درآمد خالص ۲۵.۳ میلیارد دلار در پایان سال مالی ۲۰۰۱ یکی از موفقترین شرکتهای ایالات متحده امریکا و یکی از راهبران صنعت کامپیوتر بوده است بیل گیتس در ۲۸ اکتبر سال ۱۹۵۵ در یک خانواده متوسط در شهر سیاتل امریکا متولد شد. گیتس از همان دوران کودکی خود روحیه رقابت طلبی خود را نشان داد و سعی می کرد تا در هر زمینه ای از دوستان خود پیش باشد.گیتس تحصیلات ابتدای خود را در مدرسه عمومی پشت سر گذاشت و در آنجا بود که با کامپیوتر آشنا شد.در آغاز یکی سالهای تحصیلی مسئولان مدرسه تصمیم گرفتند با کمک خانواده دانش آموزان, یک ترمینال کامپیوتر اجاره کنند و در اختیار دانش آموزان قرار بدهند. در این هنگام بیل گیتس با کامپیوتر آشنا شد و به سرعت در استفاده از آن مهارت کسب کرد و در سیزده سالگی اولین نرم فزار خود را که یک بازی ساده بود نوشت. گیتس به همراه دوست خود پل آلن که دو سال از گیتس بزرگتر بود و در زمینه سخت افزار کامپیوتر هم مهارت داشت , بیشتر وقت خود را به برنامه نویسی در اطاق کامپیوتر میگذراند.گیتس در سال ۱۹۷۳ وارد دانشگاه هاروارد شد و در آنجا با استیو بالمر که در حال حاضر رئیس قسمت اداری مایکروسافت است آشنا شد. گیتس زمانی که در هاروارد بود یک نسخه از زبان BASIC را برای کامپیوتر MITS Altair طراحی کرد.بیل گیتس در سال ۱۹۷۵ به همراه دوست دوران کودکی خود پل آلن شرکت کوچکی بنام Microsoft با شعار "در هر خانه یک کامپیوتر" ایجاد کرد.مایکروسافت انواع زبانهای برنامه سازی را برای کامپیوترهای مختلف تولید میکرد. در آن زمان مایکروسافت فقط ۴۰ کارمند داشت که شبانه روز بشدت کار میکردند و کل فروش آن فقط ۲.۴ میلیون دلار در سال بود.در سال ۱۹۸۰ شرکت IBM برای اینکه از بازار کامپیوترهای شخصی عقب نماند تصمیم گرفت تا کامپیوتر خود را که PC نام گرفت و کامپیوترهای امروزی نیز مبتنی بر آن هستند , بسازد و وارد بازار کند .IBM تصمیم گرفت تا کار نرم افزار آن را به عهده شرکت دیگری بگذارد. این بود که شاهین خوشبختی بر دوش مایکروسافت نشست و IBM قراردی با شرکت کوچک مایکروسافت بست تا نرم افزارهای سازگار با کامپیوترهای شخصی IBM تولید کند.کامپیوتر های جدید IBM از پردازنده های ۱۶ بیتی ۸۰۸۸ شرکت اینتل استفاده میکرد. بنابراین مایکروسافت برای فروش زبانهای برنامه سازی خود به یک سیستم عامل ۱۶ بیتی نیاز داشت.در آن زمان شخصی بنام تیم پاترسون در کارگاه خانه خود یک کامپیوتر ۱۶ بیتی کوچک ساخته بود و برای آن یک سیستم عامل ساده ۱۶ بیتی نوشت که نام DOS ۸۶ را برای آن انتخاب کرده بود. بیل گیتس کلیه حقوق سیستم عامل DOS ۸۶ را با قیمت ۷۵ هزار دلار بدست آورد. بیل گیتس و پل آلن سیستم DOS ۸۶ را متناسب با کامپیوتر های شخصی IBM تغییر دادند و امکانات بیشتری را به آن افزودن و از آن یک سیستم عامل قوی ۱۶ بیتی ساختند. مایکروسافت این سیستم عامل را MS-DOS نامید. MS-DOS برروی کامپیوترهای شخصی IBM جای گرفتند و IBM درصدی از فروش کامپیوترهای PC خود را برای استفاده از MS-DOS به مایکروسافت می پرداخت. و رفته رفته امپراتوری آقای بیل گیتس بر روی MS-DOS بنیان نهاده شد. بعدها مایکروسافت با تولید سیستم عامل گرافیکی Windows و محصولات موفق دیگر گامهای بزرگتری بسوی موفقیت برداشت.طبق آخرین آمار بیش از ۹۵ درصد از دارندگان کامپیوترهای شخصی در سراسر جهان از محصولات مختلف مایکروسافت استفاده میکنند.درحال حاضر بیل گیتس با بیش از ۵۰ میلیارد دلار, ثروتمندترین مرد دنیا شناخته شده است.او این مقام را چندین سال است که حفظ کرده. یکی از دلایل موفقیت مایکروسافت به گفته خود گیتس استخدام افراد با هوش در این شرکت است.گیتس زمانی که فقط ۱۹ سال داشت مایکروسافت را مدیریت میکرد.او بقدری کار میکرد که حتی گاهی چند روز محل کار خود را ترک نمی کرد و به همراه کارمندان خود بسختی برروی پروژه های مختلف و سفارش مشتریان کار میکرد.گیتس در سال ۱۹۹۴ با ملیندا فرنج گیتس ازدواج کرد که حاصل آن یک دختر (متولد سال ۱۹۹۶) و یک پسر (متولد سال ۱۹۹۹) بوده است.بیل گیتس راه مادر خود را ادامه داد و بهمراه همسر خود چندین موسسه خیره در سراسر دنیا تاسیس کرد.هم اکنون بیل گیتس همراه همسر و فرزندان خود در شهر سیاتل ساکن است.

عوامل موفقیت کارآفرینی (فردی)

  

دسته اول : عوامل شخصی

 

  الف   : خود شناسی و خودباوری

   ب    : نواندیشی و نوگرایی ذهنی

  ج     : اعتقاد به کسب مهارت و قابلیت بیشتر و برتر

   د     : شناخت کامل از عوامل محیط اطراف خود

   ه     : شناخت ضعف ها ی خود و تقویت باوراندیشی

   و    : مشخص نمودن اهداف شخصی و تمایلات فردی

  ز    : فراگیری آموزش و تجارب درارتباط با شناخت ریسک ، نحوه پذیرش آن وچگونگی محاسبه آن

  ح    : احساس تغیر در چرخه زندگی خود

   ط   : نیاز به کسب موفقیت

   ی   : برخورداری از علوم مربوط به کسب و کار  (Business plan knowledge)

  س   : قدرت کنترل و آگاهی به قدرت خویشتن

دسته دوم : عوامل محیطی

  نقش جامعه در برانگیختن روحیه کارآفرینی و پشتیبانی ازآن

* شرایط اجتماعی { نقش جامعه کوچک (قومیت،رسم ورسوم کسب وکار) نقش خانواده ، نوع تربیت ،گرایشات کسب و کاردرخانواده* شرایط اقتصادی* بازار سرمایه ? منابع ما لی* برنامه ها ، سیا ست ها  و گرایشات دولت درخصوص ما لکیت کسب و کار* میزا ن و تداوم سیا ست ها ، برنامه ها ، و طرح های حمایت از فعالیت های  کارآفرینان  * نظام ارزشی اقتصادی حاکم در کشور* سطح رفاه زندگی و گرا یشات افراد در این خصوص * وجود وضعیت بازارهای مصرفی* تنوع مشتریان * سطح رقابت موجود ، قدرت  و نفوذ* دستا وردهای تکنولوژیکی * وضعیت نوآوری و میزان ارزش مداری آن * ارتبا طا ت سرمایه گذاری و گرا یشات آن * میزان وجود پله های مخفی در کسب امتیازات اقتصادی * نیروی مهارت دیده *وجود نیروی کار فراوان  *وجود نیروی متخصص*تلاش برای ثروتمند شدن  *سرخوردگی از کارهای مزد بگیر.

چهارشنبه 2 مرداد 1392 - 6:24:19 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


یا مهدی


زبانهای برنامه نویسی


لغات زبان تخصصی رشته ی کامپیوتر


لغات زبان تخصصی رشته ی کامپیوتر


اس ام اس شب یلدا 2


اس ام اس هاس شب یلدا


شعر های شب یلدا


شب یلدا


شب یلدا


مجموعه جوک های بالای 18 سال (جوک خنده دار)


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

67283 بازدید

16 بازدید امروز

2 بازدید دیروز

37 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements